مصادف شد با زلزله شهرستان سیسخت از توابع استان کهگیلویه و بویراحمد. حوالی ظهر بود که سجاد پیام داد برای رفتن و شب رو حرکت کردیم. سیسخت یکی از شهرستانهای توریستی در کوهپایههای قله دنا معروف به آلپ ایران بهمن ماه 99 با یک زلزله بالای 5 ریشتر مواجه شد. عدم توجه و رسیدگی به خرابیهای به بار اومده ناشی از این زلزله نیروهای مردمی رو بسیج کرده بود تا تعطیلات عیدشون رو بیان و به عملیات تخریب و کمک رسانی به مردمی که زندگیشون رو از دست داده بودن بپردازن. ما هم به عنوان تیم رسانه حداقل وظیفهی این رو داشتیم که جور خبرگزاریهای سفارشی رو به عهده بگیریم. بلکه شاید تو ماههای آینده به سمع و نظر مسئولیتاش برسه و به داد این مردم برسن. سیسخت و سختی مردمش سختی زندگی کردن سختی شرایط مثل همون آوارهای بجامونده از زلزله آوار شده بود روی ذهن من که چه کنم و اصلا توانش در من هست که درست ببینم و درست عکس بگیرم؟ شاید این مدل آوار برداری، این مدل امداد رسانی، این مدل کمبود امکانات فقط توی جهان سوم اتفاق بیوفته اما مفاهیمی مثل همدردی، محبت، هم زیستی و از خود گذشتگی رو هم خیلی به وضوح میشه دید، درکش برای من هنوزم سخته، من با سیسخت و اولین تجربه بحرانم برای عکاسی فهمیدم که بال ذهنم برای پرواز توی آسمون مفاهیم انسانی خیلی کوچیک و ضعیفه و بقول حرف استادم تو کتاب سفر به سوریه ش منم همینو دارم بگم که من نه عکاسی بلدم نه بحران!