Sanaz-Mohsen

Finally, the wedding day arrived and we started capturing the first sequences in the beauty salon. It was the first time that I went to a beauty salon to see bride’s makeup. So I got the answers of my entire unanswered questions toward this procedure. When I arrived there , I saw Sanaz sitting on the chair with an unfinished makeup. She showed me her wedding ring.
I thought, there are lots of choices in our life and it depends on us to choose which of them in certain time but all the opinion of previous generations can affect these chooses as a kind of heritage.

بالاخره روز عروسی می رسه و با هماهنگی هایی که شده بود قرار شد اولین سکانس ها رو از آرایشگاه شروع کنم. اولین بار بود که به یه آرایشگاه زنونه می رفتم و اولین بار بود که آماده شدن يه عروس رو از نزدیک می دیدم یعنی قشنگ جواب همه کنجکاوی هایی که از بچگیم در اين مورد داشتم رو گرفتم.

وقتی رسیدم به آرایشگاه، ساناز رو دیدم که آرايشش نصفه اس و رو صندلى نشسته و داره استراحت ميكنه. تا منو ديد حلقه ازدواجشونو نشونم داد. با خودم فکر می کردم تو زندگی چقدر راههاى زیادی وجود داره و همه چیز به انتخاب تو بستگی داره که چه زمانی و وارد چه مسيرى از زندگی بخوای بشی. اما خب باور و عقاید نسلهاى قبل که به ما رسيده هم بی تاثیر نیست.

In fact, we celebrate this “start” and make a memory for ourselves from it but, what about the aftermath of it? What we really “start”? All of this happiness for a ceremony is a point that we pass but, this pleasure is enough for most of people because it is the only moment that changes the mood of their life. Why they don’t believe “the life needs continues changes”.

در واقع ما برای این آغازه كه جشن میگیریم و با کارامون خاطره سازی می کنیم که تو ذهنمون ثبت بشه اما بعدش چى؟ در واقع چیو آغاز کردیم؟ همه این شاديا و خوشحاليا و حال خوباى اين مراسما یه نقطه ست تو زندگی مون که به هر حال ازش عبور می کنیم و موندنی نیست اما خیلی ها به همون بسنده کردن و یا قراره به همون لحظه فقط دلخوش باشن چرا چون براشون این تنها نقطه ايه که اونا رو از حال یکنواختی در میاره چرا فکر نمی کنن که پیوسته باید تغییر کرد؟