Corona virus

Corona virus 

 

The corona virus is a common experience for billions of infected people. Hard and painful experience. Perhaps this common pain will cause human beings to stand together, instead of becoming against each other.

وقتی توهم زده بودیم که از او فرار کرده‌ایم یک آن خودش را در وجود کوچک‌ترین عضو خانواده نشان داد. حالا او باید با سایه‌ای که همه‌جا دنبالش کرده بود رو به رو شود. حالا باید مانند میلیاردها آدم دیگر جهان، با او به جنگ برخیزد، در چهاردیواری حبس شود و چند روزی مهمان دنیایی شود که غذاها در آن فقط رنگ دارند، برنامه‌ها خسته کننده و بازی‌ها تکراری هستند. جهانی که بی‌حوصلگی از درودیوارش بالا می‌رود و تنهایی در آن اجباریست. عالمی که از تک تک ساکنینش باید دوری کنی و برای محافظت از دیگران، خودت را محبوس و هرروز رویای آزادی را در سر بپرورانی.‌

ساکنین دنیایی که همه درد هم را می‌فهمند، اما باید دور از هم بایستند، باید هنگام درد و ناراحتی با چشم‌هایشان به هم دلداری بدهند، در رویاهایشان همدیگر را در آغوش بگیرند، در تصوراتشان اشک‌های یکدیگر را پاک کنند. باید با صداهایشان دوست داشتن را فریاد بزنند و دستانشان را برای نگرفتن دست دیگری قفل و زنجیر کنند.

دنیایی که تو را با حجم عظیمی از نخواستن‌ها روبه‌رو می‌کند، دنیایی که دلت می‌خواهد از قانون‌هایش فرار کنی. اما برعکس باید بنشینی و تک تکشان را به جان بخری. سایه‌ای که دو سال است دنبالمان کرده، دو دستی تجربه‌ای مشترکی را به جانمان تزریق می‌کند. تجربه‌ای تلخ و غمگین که هرروز شرایط را سبز، قرمز، زرد و گاهی سیاه می‌کند.

نمی‌دانم می‌خواهم خوش خیال باشم، شاید ته تلخی‌های به بار آورده‌اش چیزی ناب باشد. شاید اگر روزی دنیا به آخر رسید، اگر آن روز انسان‌ها به جان هم افتادند، شاید آن روز درد و تجربه‌ی مشترکشان آن‌ها را کنار هم قرار دهند نه رو به روی هم.